رابطه عاطفی مشکل آفرین

رابطه عاطفی مشکل آفرین

بنيان روابط زناشويی بر عواطفی است كه بين زن و شوهر جاريست. به ميزانی كه روابط عاطفی عميق تر باشد می تواند روابط زناشويی غنی تر و پویا تر باشد و از حالت مكانيكی تبديل به تغذيه كننده يك احساس عاطفی و دادن احساس ارزشمندی به يكديگر خواهد شد. بديهی است در چنين شرايطی زن و مرد می تواند يك رابطه عاطفی مناسب را داشته باشند. آموزش در برقراری روابط عاطفی از نهاد خانواده و خانه آغاز می شود. به عنوان مثال، فردی كه شاهد رابطه عاطفی بين پدر و مادرش نبوده فقط شاهد رابطه عاطفی بین پدر و مادرش نبوده فقط شاهد رابطه عاطفی والد-فرزندی بوده است، اين شخص در زندگی زناشويی آينده خود در رابطه عاطفی با همسرش فقط می تواند همان رفتار را با همان جنس رفتاری كه والدين به فرزند داشته اند با همسر خود برقرار كند. بنابراين احساس همسر تداعی كننده احساس به پدر يا مادر می باشد و از آنجایی كه شخص نسبت به پدر و مادرش هيچ تمايلی ندارد منتج به اين می شود كه به تبعيت از همين احساس كشش و ميل جنسی نسبت به همسرش كاهش يابد.

بنابراين زن و شوهر نبايد نقش والد را برای همديگر بازی كنند؟

قطعاً همين گونه است؛ چون اولين ضربه به كشش و ميل جنسی آنها وارد شده و ما در طولانی مدت شاهد آسيب های جدی به اصل روابط عاطفی و ايجاد يك رابطه عاطفی نامتعارف و نامتعادل خواهيم بود. من تاكيد می كنم كه اين نوع از عواطف در روابط زناشويی مشكل آفرين است. ما بايد بياموزيم با همسرمان مانند يك انسان بالغ رابطه عاطفی برقرار كنيم وبدانيم همسرمان نياز به روابط عاطفی دارد، بنابراين در صورت عدم اطلاع و آگاهی از دنيا و روابط عاطفی به شريك زندگيمان آسيب های جدی بزنيم و او را دچار كمبود عاطفه كنيم.

به طور كلی راه های كسب سواد عاطفی و مراحل آن را بيان كنيد يا به عبارتی، چگونه می توانيم سواد عاطفی خود را ارتقا بدهيم. به عنوان مثال، برخی افراد می گويند ما می توانيم خودمان را كنترل كرده و احساساتمان را در جهت درست هدايت كنيم. آيا اين طرز تفكر نشان دهنده آن است كه ما از يك سواد عاطفی بالايی برخورداريم؟

اولين شاخص در زندگی زوجين روابط عاطفی موفق است بدين معنی اگر در طول زندگی روابط عاطفی خوبی داشته باشيم نشان دهنده اين است كه ما از سواد عاطفی خوبی برخورداريم. اما اگر فكر كنيم از سواد عاطفی بالايی برخورداريم، خيلی خوب عواطف فرد مقابل رامی شناسيم و می دانيم عواطف و احساساتمان را كجا و چگونه بروز دهيم و در هر مرحله از روابط چگونه پيوند عاطفی برقرار كنيم اما عملاً در عملكرد جنسی دچار شكست می شويم اين نشان می دهد كه ما علی رغم اينكه فكر می كنيم سواد عاطفی بالايی داريم اطلاعات و آمادگی لازم را نداريم  و تفكر اشتباهی را دنبال می كنيم بنابراين بايد سعی كنيم ميزان سهم خودمان را در داشتن سواد عاطفی در زندگی مشترك ارتقا دهيم.

نكته ديگری كه لازم است به آن اشاره كنم این است كه اصولاً برقراری رابطه عاطفی در يک مسير، سهل وآسان نيست و پيچيدگی های خاص خودش را دارد. هر اندازه افراد آگاهی و تجربه بالاتری داشته باشند در زندگی هم موفق تر هم خواهند بود.

دوری زوجين از يكديگر به خاطر سرد شدن روابط زناشويی است ويا اينكه  دو طرف احساس می كنند با وجود ابراز عاطفه پاسخ مناسب از طرف مقابل دريافت نكرده اند؟ آيا اين نوع برخورد سرد فقط در مسائل جنسی خودش را نشان می دهد يا زندگی روزمره آنها را هم دچار مشكل خواهد كرد؟

اولين مرحله سواد عاطفی رابطه روزانه زوجين است. می دانيم رابطه عاطفی صرفاً بستر زناشويی نيست؛ بلكه نيازمند نياز فيزيولوژيكی است كه با عاطفه عجين شده باشد. بديهی است كه حتی اگر رابطه عاطفی مناسبی هم نداشته باشيم نياز فيزيولوژيكی كمك می كند كه اين نياز برطرف شود، هر چند كه سطحی و بدون رضايت طرفين باشد؛ زیرا اين رابطه فقط به پشتوانه يك نياز فيزيولوژيك برقرار شده است. زمانی كه در طول روز رابطه عاطفی خوبی نداريم چگونه می توانيم انتظار داشته باشيم در شب رابطه زناشويی خوبی داشته باشيم؟ بنابراين سردی طرفين در زندگی روزانه شكل خواهد گرفت و به بستر شب كشيده خواهد شد. يعنی همسر در طول روز با رفتارهای سرد يا بی اعتنايی كلامی و رفتاری موجبات كاهش كشش جنسی را در شب فراهم می كند.

تغييرات درنحوه زندگی روزانه و گرفتاری های زندگی ما انسانها باعث شده كه علی رغم داشتن كشش جنسی و عاطفی نتوانيم در طول روز مدت زيادی را كنار يكديگر سپری كنيم. نظر شما چيست؟

اين بحث مراحل ميانی از سواد عاطفی را در بر می گيرد كه بيان كننده آن است كه گرفتاری های بشر امروزی باعث می شود كميت روابط عاطفی كم شود اما بايد بدانيد روابط عاطفی به كميت نيست، بلكه به كيفيت روابط بستگی دارد. شايد فردی در طول روز نتواند بيشتر از يكبار با همسرش تماس تلفنی برقرار كند اما گرمی لحن صدايش پشت خط تلفن يا برق نگاهش در هنگام خداحافظی نشان می دهد رابطه عاطفی خوبی با همسرش دارد.

اينكه دو طرف حس می كنند كه عاطفه تغيير كرده يا همچنان بر قرار است كافی است؟

كيفيت رابطه عاطفی بيان می كند كه رابطه عاطفی خوبی برقرار است يا خير. ممكن است يك هفته با هم در سفر باشيم اما از نظر عاطفی هيچ كششی در ما ايجاد نشود و با يكديگر سرد برخورد كنيم يعنی كميت با هم بودن نشانه يك ارتباط خوب نیست. بحث ما بر كشش زوجين است نه با هم بودن، اينكه احساس كنيم به خاطر شلویی زندگی از یکديگر دور شده ايم دليلی بر كم شدن عاطفه بين زوجين نيست. لازم است به اين نكته اشاره كنم كه يكی ازدلايل اعتياد به كار و غرق شدن افراد در كار و هويتشان اين است كه قادر به ايجاد يك روابط عاطفی مناسب نيستند. بنابراين از خانه گريزان می شوند كه البته اين شكل مثبت قضيه است و اگر به شكل منفی آن اشاره شود ارتباط با دوستان و پناه بردن به خانواده برای رفع كمبود عاطفی را می توان بيان كرد. سردی رابطه عاطفی باعث می شود از يكديگر فاصله بگيريم وبه تدريج كه متوجه شديم رابطه عاطفی ما فقط تبديل به يك رابطه فيزيولوژيك شده، آسيب پذير خواهيم شد. اينكه بدانيم اين رابطه فيزيولوژيك وجود دارد اما رضايتمندی  و ارضا شدن در آن نيست، كوتاه مدت است، حس خوبی از اين رابطه به ما دست نمی دهد و منتج به اين می شود كه به تدريج تعداد دفعات رابطه زناشويی كم می شود، از نظر فكری دچار ترس و اضطراب خواهيم شد و سوالاتی در ذهن ما شكل خواهد گرفت اينكه چرا اين رابطه به سردی افتاده است و دليل آن چيست.

لطفاً به بحث سواد عاطفی بازگردیم و توضیحات شما را بشنویم.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

در روزهای ابتدايی زندگی زناشویی به دليل تغييرات بيوشيمی  در بدن يك كشش و جذبه  ايجاد می شود. ممكن است در دوران نامزدی دلتنگی ها بيشتر باشد و دختر و پسر مرتب با ارسال پيامك و قرار گذاشتن با هم  در ارتباط باشند ومكرراً به يكديگر اظهار علاقه و عشق كنند  وبه محض جدايی دوباره كشش به ديدار هم داشته باشند. اين كشش در روزهای اول به علت تغييرات بيوشيمی است اما به تدريج هيجان كم می شود و روابط عاطفی روند مناسب تری  در پيش می گيرد. زوجينی كه در ذهنشان روابط خود را با روابط روزهای ابتدايی زندگی مقايسه می کنند طبيعتاً منطقی فكر نمی كنند؛ چون با گذشت زمان اين روال به صورت  طبيعی تر ادامه خواهد یافت. اگر در مقايسه با دوران اول زندگی فكر كنيم كه طرف مقابل سرد شده است  و در تقابل دو سويه  با او قرار گيريم، دو حالت پيش می آيد: حالت اول  اينكه فرد هم احساس سردی روابط می كند و سعی دارد با تلاش بيشتر اين سردی را جبران كند وحالت دوم اينكه سعی در ايجاد يك رابطه نزديك به روزهای ابتدايی زندگی خواهد كرد که هر کدام می تواند مشکل ساز باشد.

كدام يك از حالات خاصی که فرمودید مشکل کمتری دارد؟

هر دو اشتباه است، اگر بخواهد رابطه عاطفی زمان نامزدی داشته باشد و به گرمی روابط گذشته نزديك شود، به دليل محدوديت ها و كاهش ريتم بدن نمی تواند تعداد و زمان روزهای اول را داشته باشد ودر نهايت پاسخگويی لازم را ندارند ومنتج به اين می شود که طرف مقابل به سردی بيشتر برسد و از روابط جنسی گريزان شود  ودر حالت دوم شخص می گويد همسرم مثل گذشته طلب رابطه زناشويی نداشته باشد و زمان رابطه  يك مدت كوتاه است و بعد از آن رابطه عاطفی مناسب را دريافت نمی كند، اين رابطه هم منتج به فاصله عاطفی زوجين می شود و طرف مقابل هم واكنش سردی از خود نشان می دهد و باعث می شود ديگراصراری به ايجاد رابطه نداشته باشد و حتی عواطف خود را كنترل يا سركوب كند. اين روش هم نادرست است. بايد دانست اين سردی رفتار ربطی به عواطف همسرمان ندارد، بلكه مر بوط به كاهش هيجانات و روند فيزيولوژيك طبيعی  در بدن است. بنابراين دراين رابطه عشق و هيجان كم نشده است، بلكه هيجانی بودن آن كم شده است و به نوعی به ثبات و آرامش رسيده است. روش درست چيست و چگونه بايد عمل كرد؟ اينكه بپذيريم هيجان فروكش كرده و اكنون به يك ثبات و امنيت عاطفی رسيده ايم و اين روال طبيعی رابطه است كه به اين سمت و سو كشيده است و سعی كنيم در همان راستا حركت كنيم و پذيرش اينكه اين روال روابط عاطفی زندگی، بر اساس روال آرامش و روند طبيعی می باشد، ما را در نهايت به آرامش درونی خواهد رساند. يعنی رابطه زناشويی متعارف و متعادل (بسته به سن فرد و شرايط فيزيولوژيك بدن) را در پيش گيريم و اينكه در خواست و انتظارخود را در حد روال طبيعی قرار دهيم، به آرامش و ارتقای سواد عاطفی خود كمك خواهيم كرد. اما عدم اطلاع و آگاهی كافی در رابطه ممكن است به عملكرد بد فرد منجر شود ونه تنها فاز طبيعی رابطه را تغيير نخواهد داد، بلكه همين عملكرد بد باعث ايجاد دلسردی و آسيب پذيری رابطه خواهد شد.

اين مراحل فقط برای زوجين جوانی كه در ابتدای زندگی قرار دارند اتفاق می افتد يا برای همه سنين  صادق است؟

ممكن است در سنين بالا اتفاقات ناخوشايندی در رابطه زناشويی بيفتد و شخص فكر كند اولويت اول برای همسرش فرزندان هستند؛ زيرا وقت زيادی را با فرزندان خود سپری می كند و برای او وقت كمتری می گذارد. اين نوع نگرش هم باعث آسيب خواهد شد.


زمان انتشار: شنبه 17 اسفند 1392 (10 سال قبل)
تعداد بازدید: ۷۲۸۰